![]() |
شعری زیبا در وصف علیعرب (نقاط قوت وضعف)
خدا را من ستایش می کنم باز
به نامش میکنم القصه آغاز
به دالانکوه یک سرزمین است
شده بادام در آن هرچه زمین است
به کشور گشته الگوی زراعی
کنون بادام دیم کدخدایــــی
واین ازبهر ما یک افتخار است
که اینک این،یکی از آن هزار است
کنون باید که دنیا هم بداند
کشاورزان این ده میتواند
زقطره قطره های چشمه هایش
کند سیراب تمام باغهایش
زکوهستان دالانکوه پیداست
دهستانی که ما داریم زیباست
علی عرب به نزدیکی قرقر
نمایان گشته در دنیا چنان در
علی عرب به نزدیکی داران
همه خوشبخت هستیم یاران
کنم همسایه ها گر یک به یک یاد
رود از دست من القصه فریاد
چقدر این مردمانش سخت کوشند
به کشت گندم و جو هم بکوشند
اگر از فن استا دان بگویم
نگر از من جوانان را بگویم
که هریک بهر خود معمار هستند
به کشور هر کجا سیار هستند
به تحصیلات و دانش هر کدامش
نه در پله که اندر پشت بامش
به مسجد هر کدام از این اهالی
گریزان گشته از کارند و راهی
به استادی چنان این ناصری فرد
که گشته آشنا از مردمان درد
به قران درس برپا کرده ایشان
بزرگان را نموده یاره ریزان
کنون مردم از ایشان پاس دارند
وهردم سوی رهبر رهسپارند
که رهبر گر زما جانی بخواهد
فدایی گشته ایم، عانی بخواهد
ومردم هر کدام با هم چه خوبند
به ارحام صله با هم بکوشند
زخانه هر کدام یک قصر دارند
همه ساعات عمر ایشان به کارند
یکی دهیار مردم دار داریم
هم اینک انتقاد از اونداریم
بگوید هر شب و روزی که داریم
زهرکس حق ما خورد عار داریم
به کوشش حق ما را می ستاند
زمین ها را زهادی می رهاند
توانایی او بسیار بسیار
به حدی گشته که اینبار ،اینبار
ز فوت و فن دهیاری تواند
که خدمت بر ده ثانی رساند
مزارع را بگویم هر کدامش
شده قصه بگفته هر که نامش
مزارع یک به یک بی آب گشتند
زبس که یونجه ها سیراب گشتند
همه خشکیده اند چاهان آبی
زمین ها تشنه و ما در بی آبی
ولیکن یک کشاورز دلاور
کنون برپا نموده فن دیگر
زبی آبی زبس که رنج برده
کنون او عمر خود ده پنج برده
که تا یک کشت را او بکارد
که با بی آبی اینجا بسازد
شروع کرده بکاشت او بذر بادام
به سختی ها،که در اینجاست مادام
کنون او یاد داده به مردم
خداوند با کشاورزست هردم
کشاورزان اینجا با خدایند
که هریک در زراعت ناخدایند
کشاورز دلاور را که گفتم
نمونه کشوریه او نگفتم
نپنداری اگر که این چنین است
درختان را ببین که در زمین است
سراغی از جوانان ما بگیریم
ز پشتکار ایشان یاد گیریم
بدانید این جوانان بی زمین اند
به ساخت مسکن ایشان دل غمین اند
اگر کس فکر این جانان نباشد
به فکر منزل آنان نباشد
کجا منزل کنند ایشان اگر باز
نماید طرح هادی بهر ما ناز
به یک سو طرح هادی در مقابل
کند ایراد به احداث منازل
منابع طبیعی آنچنان رک
بکوبد مهر خود را همچنان پک
به اسناد کشاورزان پیر ، و
از ایشان هم بخواهد گشته پیرو
مگر دزدی به اسلام غیر از این است
بساط کار این مردم زمین است
سند اگاهی مردم ، لزوم است
مسلمان گر تویی گو ظلم چون است
ز بهر ملک خود داریم سند ،ما
نمودند حکم خود ،جعل سند ها
گذشته بهر ما ظلم خوانین
بروز گشته به ما ظلم قوانین
منابع گر زمین ها را تو خوانی
نگر تا من بگویم تو بدانی
منابع نزد ما آن نفت هایند
که دزدانش بخورده و رهایند
مسائل این چنین را حل نمودید؟
به هر شهری، که تا اینجا رسیدید؟
کجا دولت به مردم ها ظنین است
اگرچه دولتی ،مردم گزین است
به تابستان که گرما التهاب است
ومسئولین شهرستان به خواب است
نداریم بهر خود ما آب خوردن
به رفسنجان از اینجا آب بردند
خداوندا رسان باران رحمت
نیفتند این مسلمانان به زحمت
الا ای چادگان مسئولداران
مزایا را شما دارید و یاران
خطابم بر بزرگان این چنین است
که حرف مردمان دل غمین است
اگر دستت فتاده تیغ بران
به یک لحظه مبر نان مسلمان
کنون گر سهم سال ما تو بردی
به شهرستان و ویلایت سپردی
گناه تو برای دیگری نیست
به جز روز قیامت، دیگری نیست
عزیزالله تو گویا خواب هستی
به حل مشکلات بی تاب هستی
در این دنیا اگر جانم،بگـــــردی
دهی بی مشکلات پیدا نکردی
جوابم این چنین دادند عزیزان
شدم بی تاب و گشتم من گریزان
بشصت وچهار بیتی که گفتم
به تاریخ ولادت یاد افتم
اگر شاعر بخواهی نام دانی
تو پنجم بیت از آخر بخوانی
*******ومن الله توفیق*******
شاعر عزیز الله میرزایی
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: کانون صاحب الزمان, کانون, روستای علی عرب, مسجد حضرت ابوالفضل العباس (ع), مسجد حضرت ابوالفضل, کانون صاحب الزمان روستای علی عرب, کانون, صاحب الزمان, علی عرب, چادگان, شهرستان چادگان, حاجی آقا ناصری فرد,

